فرات - پایگاه اشعار مذهبی

فرات سرور آب های دنیا و آخرت است و آب دو ناودان از ناودان های بهشت در آن جاریست

فرات - پایگاه اشعار مذهبی

فرات سرور آب های دنیا و آخرت است و آب دو ناودان از ناودان های بهشت در آن جاریست

✜ حــسـن تـب دارد، در خـواب گویـد نــزن سیـلـے 【ستمــگـر】 درد دارد):˙·٠•●♥

آخرین مطالب

۶۵ مطلب در آذر ۱۳۹۱ ثبت شده است

با نور خود سرشت مرا ناب ناب کن
من را برای نوکری ات انتخاب کن

هر چند بد حساب شدم، بی وفا شدم
اما مرا ز گریه کنانت حساب کن

من را به حق مادرت ارباب رد مکن
امشب بیا به خاطر زهرا ثواب کن

  • جواد نصیر

با سر رسیده ای بگو از پیکری که نیست
از مصحف ورق ورق و پرپری که نیست

شبها که سر به سردی این خاک می نهم
کو دست مهربان نوازشگری که نیست

باید برای شستن گلزخمهای تو
باشد گلاب و زمزمی و کوثری که نیست

  • جواد نصیر

هر روز می سوزی و خاکستر نداری
تو سایه بر سر داشتی دیگر نداری

"خورشید بر نی بود" و حق داری بسوزی
دیدی به جز او سایه ای بر سر نداری

برگشته ای؛ این را کسی باور نمی کرد
برگشته ای؛ این را خودت باور نداری

  • جواد نصیر

رفتن تو می زند آذر به خیلی چیزها
زل زده از روی تل خواهر به خیلی چیزها

گفتی ابن الحیدرم آخر نمی دانی مگر
می شود حبّ علی منجر به خیلی چیزها

دیده جای خالی ات را آن سوار و دوخته
چشم بر گهواره بر معجر به خیلی چیزها

  • جواد نصیر

ای کاش این غزل و غمش ابتدا نداشت
جغرافیای درد زمین کربلا نداشت

این شعر داغ زد به دلم تا نوشته شد
این بیت ها مرا به چه رنجی که وا نداشت

فرمان رسیده بود کماندار را و بعد
تیر از کمان رها شد و طفلی که نا نداشت...

  • جواد نصیر

غم و درد و بلا کوچه به کوچه
تب و اشک و عزا کوچه به کوچه

میان کوفه گرداندند سر را
به روی نیزه ها کوچه به کوچه

  • جواد نصیر

روزگار اسیری زینب
مثل شبهای شام تاریک است
کوچه پس کوچه های اینجا هم
مثل شهر مدینه باریک است

مردمانش به جای دسته ی گل
تازیانه به دست می گیرند
تا نمک روی زخم ما بزنند
پیش ما کف زدند و رقصیدند

  • جواد نصیر

ای آب فرات از کجا می آیی ؟
ناصاف ولی چه باصفا میایی

خود را نرساندی به لب خشک حسین (ع)
دیگر زچه رو به کربلا میائی ؟



  • جواد نصیر

کربلا نرفتن سخت است...
کربلا رفتن سخت تر !
تا نرفته ای شوق رفتن داری...
تا رفتی شوقِ مُردن !
کربلا رفته ها می دانند؛
بعد از کربلا روضه ی حسین؛
حکمِ زهر دارد برای دلِ اوراق شده زائر !
آخر اینجا؛
دیگر عبّاس نیست؛
تا آرام شوی در حریم امنش...


  • جواد نصیر

این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام

منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام

آرزو داشتم امسال بیایم عرفات
گریه دار از غم هر سال به هم ریخته ام

  • جواد نصیر