فرات - پایگاه اشعار مذهبی

فرات سرور آب های دنیا و آخرت است و آب دو ناودان از ناودان های بهشت در آن جاریست

فرات - پایگاه اشعار مذهبی

فرات سرور آب های دنیا و آخرت است و آب دو ناودان از ناودان های بهشت در آن جاریست

✜ حــسـن تـب دارد، در خـواب گویـد نــزن سیـلـے 【ستمــگـر】 درد دارد):˙·٠•●♥

آخرین مطالب

۲۱ مطلب با موضوع «امام حسین ( ع ) :: قمر بنی هاشم» ثبت شده است




روی دستش، پسرش رفت، ولی قولش نه!
نیزه ها تا جگرش رفت، ولی قولش نه!

این چه خورشیدِ غریبی ست که با حالِ نزار،
پای نعشِ قمرش رفت، ولی قولش نه!

باغبانی ست عجب! آن که در آن دشتِ بلا،
به خزانی ثمرش رفت ، ولی قولش نه!

شیر مردی که در آن واقعه هفتاد و دو بار،
دستِ غم بر کمرش رفت، ولی قولش نه!

جان من برخیِ " آن مرد " که در شط فرات،
تیر در چشمِ ترش رفت، ولی قولش نه!
...
هر طرف می نگری نامِ حسین است و حسین،
ای دمش گرم!! سرش رفت، ولی قولش نه!
  • جواد نصیر


با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن
عباس جان، سه ساله ی ما را پیاده کن

با احتیاط بار حرم را زمین گذار
زانو بزن وقار حرم را زمین گذار

با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای
می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای

توهستی و اهالی این خیمه راحت اند
در زیر سایه ات همه در استراحت اند

  • جواد نصیر
دنبال صدای دلبرم افتادم
با سر به کنار اکبرم افتادم
تاپهلوی نیزه خورده اش رادیدم
یک لحظه به یاد مادرم افتادم


  • جواد نصیر

آن خیمه‌ی بی عمود را برپا کرد
یادی ز لب سوخته‌ی سقا کرد

در علقمه رفته ست سکینه از هوش
انگار ضریح ماه را پیدا کرد


  • جواد نصیر
بـر سـرِ قـبرِ مـادرِ عبّـاس
روضـه ی علقمـه نمی خوانی
درب هـا بسته است ، ای زائـر
پشتِ یـک در غریب می مانی
چـار قبـرِ غـریب آن گوشه
منـظرِ ایـن نگـاهِ بـارانی
آن طرف گنبدی رفیع و بلند
این طرف قبرها پُر از خاکند
تشنـه ام تشنـه آب ای مردم
یـک پیـاله شـراب ای مردم
پُرسشی ساده دارم از این شهر
می دهیـدم جواب ای مردم ؟
حـرم و گنبـدِ بقیع پس کو ؟
وَ چـرا شد خراب ای مردم ؟
نـاسـزا بـه علـی و آلِ علی
شد در این شهر باب ای مردم
آهِ دل تا به آسمان برخواست
حیدر اینجا هنوز هم تنهاست

  • جواد نصیر

تو مشکتو تو آب زدی...
موجهای دریا شد آروم...
تا رو به ساحل اومدی...
بغضی نشست توی گلوم...
همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم...
رو لب گل کرد ناله های امن یجیبم...
بلند شو بنگر که شمشیرارو کشیدن...
آخه می دونن بدون تو من غریبم...
اباالفضل...اباالفضل....اباالفضل....اباالفضل...


  • جواد نصیر
اشک می‌ریخت و با هق هق می‌پرسید: «عمه جون!... تقصیر ما بود؟... نباید می‌گفتیم تشنه‌مونه؟... عمه!...»

  • جواد نصیر


جانـت بـه کــویــر تفتــه دریـا بخشید /
هفتاد و دو گل ، به متن صحرا بخشید

بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی /
خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا بخشید . . .

  • جواد نصیر

آسمان تکیه به دستان تو دارد عباس
مرغ دل، خانه در ایوان تو دارد عباس

در حریمت نه فقط دل شدگان حیرانند
عشق هم دست به دامان تو دارد عباس



حضرت عباس

  • جواد نصیر

اتفاقی عجیب افتاد

امروز تو تعزیه خوانی ناگهان پرچم حضرت عباس رو آورند تو مجلس

نگاهش کردم و بوسیدمش
و دیگر اشک های لعنتی نگاشتند دقایقی با سقای لب تشنه دردل کنم

عجیب حالی بود و عجیب روزی



  • جواد نصیر