مادر من
جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۲، ۱۰:۵۷ ق.ظ
ای عشق شما تنیده در پیکر من
پیچیده و ریشه کرده در باور من
رخصت بدهید لحظه ی آخر عمر
یکبار بگویم به شما
مادر من...
پیچیده و ریشه کرده در باور من
رخصت بدهید لحظه ی آخر عمر
یکبار بگویم به شما
مادر من...
- ۹۲/۰۱/۲۳
حرفی بزن جواب که با سر نمیشود
تعریف کن از اول تنهایی ات بگو
از "هیچکس برای تو مادر نمیشود!"
از آفتاب آن طرف شهر، از اُحد
از "اشک زیر سایه" که دیگر نمیشود!
از مردم، از عیادتشان، راستی بگو
کی گفته بود«فاطمه بهتر نمیشود»؟
...
با آیه آیه، آیه ی عمرت نوشته ای
بیخود مقام فاطمه کوثر نمیشود
میخواهم از غمت نخورم بر زمین ولی
هر بار میرسم جلوی در، نمیشود
در بسترت به چشم من انگار زینبی
آدم سه ماهه اینهمه لاغر نمیشود
من هیچ محض خاطر این بچه ها بمان
باشد!؟
دوباره فاطمه با سر:
_نمیشود!