فرات - پایگاه اشعار مذهبی

فرات سرور آب های دنیا و آخرت است و آب دو ناودان از ناودان های بهشت در آن جاریست

فرات - پایگاه اشعار مذهبی

فرات سرور آب های دنیا و آخرت است و آب دو ناودان از ناودان های بهشت در آن جاریست

✜ حــسـن تـب دارد، در خـواب گویـد نــزن سیـلـے 【ستمــگـر】 درد دارد):˙·٠•●♥

آخرین مطالب
مرغ نگاه بسوی حرم آزاد می شود
آنگاه تمامی وجود من آرام می شود
این دیده از ازل عاشق روی ماه توست
مخروبه ایست که با نور تو آباد می شود

  • جواد نصیر
اشک می‌ریخت و با هق هق می‌پرسید: «عمه جون!... تقصیر ما بود؟... نباید می‌گفتیم تشنه‌مونه؟... عمه!...»

  • جواد نصیر

شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
خیمه تاریک شد، و این یعنی
روضه‌خوان گفت از شب آخر

گفت : این راه و این سیاهی شب
عشق چشمان خویش را بسته است
ما سحر قصد آسمان داریم
از زمین راه کربلا بسته است

خشک می‌شد گلوی او کم‌کم
روضه‌خوان تشنه بود در باران
یک نفر استکان آب آورد
السلام علیک یا عطشان

  • جواد نصیر

سیزده ساله بود

نسبتش با علی را می شد

از فرق شکافته اش فهمید...!!

یا قاسم بن الحسن ...


  • جواد نصیر

زینب گفت:


{ح س ی ن} جان


رقیه جامونده شهر شام


  • جواد نصیر


حسن شدی که غریبی همیشه ناب بماند
رد دو دست ابالفضل روی آب بماند

حسن شدی که سوال غریب کیست درعالم
میان کوچه وگودال بی جواب بماند

حسین نیز غریب است اگرشبیه برادر
ولی بناست بقیع حسن خراب بماند

کمی زغصه ی تورخنه کرده است به بیرون
تفاوت زن چون "جعده" و "رباب" بماند

به احترام حسین سه روز مانده به گودال
بناست زائر تو زیر آفتاب بماند

  • جواد نصیر

هنگامى که امام حسن (علیه السلام) شهید شد، مروان نیز در تشییع جنازه ایشان حضور داشت و مى گریست! امام حسین (علیه السلام) به او فرمود: "چگونه بر مرگ برادرم گریه مى کنى در حالیکه جرعه هاى غم و اندوه را به او چشاندی؟!"
مروان در پاسخ گفت: "گریه من براى آن بزرگوارى است که بردباریش از کوه بیشتر بود!!"
(برگرفته از کتاب "فضائل الخمسه"، تألیف: "علامه فیروز آبادی")

  • جواد نصیر

بخشودگی اهل گنه در صف محشر
وابسته به یک
چرخش چشمان حسین است ...

  • جواد نصیر

عمریست شدم از کرمت شرمنده
از مرحمت دَمادمت شرمنده

در آخر روضه های تو می گویم
از اینکه نمُردم از غمت شرمنده

  • جواد نصیر

تمام یاس هایت را به شام از کربلا بردم
چو برگشتم برایت یک چمن نیلوفر آوردم

مسافر از برای یار سوغات آورد اما
من از شام بلا داغ سه ساله دختر آوردم...

  • جواد نصیر