یک تیر سه شعبه با خودش شر آورد
سقـای حسیـن را ز پـا در آورد
در حیرتم این تیـر که سقـا را کشت
حالا چه بلایی سـر اصغـر آورد
سقـای حسیـن را ز پـا در آورد
در حیرتم این تیـر که سقـا را کشت
حالا چه بلایی سـر اصغـر آورد
- ۱ نظر
- ۱۶ آبان ۹۲ ، ۲۱:۵۷
همه دارند به پابوسی تو می آیند
طبق ِ معمول من ِ بی سر و پا جا ماندم ...
دیگر رقیه فهمید بابا دو بخش دارد
بخشی به روی نیزه بخشی به خاک صحرا
***
حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
می فروشم گوشوارم را اگر پیدا شود
در عوض انگشتری زیبا برایت میخرم
ای کاش این غزل و غمش ابتدا نداشت
جغرافیای درد زمین کربلا نداشت
این شعر داغ زد به دلم تا نوشته شد
این بیت ها مرا به چه رنجی که وا نداشت فرمان رسیده بود کماندار را و بعد
تیر از کمان رها شد و طفلی که نا نداشت...