از کـیـنـه ی ذوالـفـقـار حـیـدر دارنـد
لبـهای مـن امشب هـوس دست تـو کرد
دستان بریده ی تـو مهـمان دارنـد
- ۶ نظر
- ۱۳ اسفند ۹۱ ، ۲۱:۱۶
یکی از اهل ِ کربلا می گفت :
خوش به حالت امام رضا داری....
پی نوشت:
تقدیم به خادمان با صفایش...
تو مشکتو تو آب زدی...
موجهای دریا شد آروم...
تا رو به ساحل اومدی...
بغضی نشست توی گلوم...
همون دم بود غربت دنیا شد نصیبم...
رو لب گل کرد ناله های امن یجیبم...
بلند شو بنگر که شمشیرارو کشیدن...
آخه می دونن بدون تو من غریبم...
اباالفضل...اباالفضل....اباالفضل....اباالفضل...
من چیز زیادی یادم نمی آید
جز اینکه
در سال بلند بغض
و روز کوتاه لبخند
مدد گرفتن از بزرگی نام شما را به من آموختند؛
مادرم با عمق عاشقانه چشم هایش
و پدرم با گره های صبر پیشانی اش ...
"السلام علیک یا ابا عبدالله"
خوشا به حال کسی که هواییت باشد
گدای روز وشب سامراییت باشد
شنید هرکه حدیث تو از پس پرده
همیشه مست کلام خداییت باشد
از من بگیر بال و پرم را؛
قفس بده
گاهی پرنده را قفس آزاد می کند...
هر چه دارم همه از پاکی مادر دارم
رحمت حق به روانش که حسینی زادم...
.........هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو .........
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین