دلم،
برای تو تنگ شده است پسر فاطمه!
پی نوشت:
کبوتر پر ، قناری پر ، کلاغ ِ بیقراری پر
به صحن ِ آسمانت وصلهای ناجور میآید ...
- ۲ نظر
- ۱۳ اسفند ۹۱ ، ۲۱:۱۲
از من بگیر بال و پرم را؛
قفس بده
گاهی پرنده را قفس آزاد می کند...
.........هر جا کنار آب نشستم ز داغ تو .........
از بس که سوختم جگرم آب شد حسین
دادم لـبـاس نـوکـریــم را رفـو کـنـنـد ...
بـاشـد محـرم دگــری پـاره اش کـنـم ...
• 「 ◥ هجرت ◣ 」
نگاه می کنم از آینـ ه خیابان را
وَ ناگزیری باران و راهبندان را
✦
"من از دیار حبیبم نـ ه از بِلاد غریب"
و بُغض می کنم این شعرِ پُشتِ نیسان را...
✦
صدای خوردن باران به شیشـ ۀ اتوبوس
نگاه می کنم از پنجره بیابان را
✦
نگاه می کنم و آسمان پُر از ابر است
چقدر عاشقم این آفتاب پنهان را
✦
چقدر تشنـ ه ام و تازه کربلایِ یک است
چقدر سخت گذشتیم مرزِ مِهران را
.
.
.
٠·˙˙·˙·٠٠·˙ نسیم از طرف مشهد الرّضاست...
ولی
نگاه کن!
حرم سَروَرِ شهیدان را...٠·˙˙·٠·٠٠·˙
شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
خیمه تاریک شد، و این یعنی
روضهخوان گفت از شب آخر
گفت : این راه و این سیاهی شب
عشق چشمان خویش را بسته است
ما سحر قصد آسمان داریم
از زمین راه کربلا بسته است
خشک میشد گلوی او کمکم
روضهخوان تشنه بود در باران
یک نفر استکان آب آورد
السلام علیک یا عطشان
سیزده ساله بود
نسبتش با علی را می شد
از فرق شکافته اش فهمید...!!
یا قاسم بن الحسن ...