دیگر رقیه فهمید بابا دو بخش دارد
بخشی به روی نیزه بخشی به خاک صحرا
***
حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
می فروشم گوشوارم را اگر پیدا شود
در عوض انگشتری زیبا برایت میخرم
- ۰ نظر
- ۰۵ دی ۹۱ ، ۱۷:۵۹
دیگر رقیه فهمید بابا دو بخش دارد
بخشی به روی نیزه بخشی به خاک صحرا
***
حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
می فروشم گوشوارم را اگر پیدا شود
در عوض انگشتری زیبا برایت میخرم
آب را گل نکنید
شاید از دور علمدار حسین
مشک طفلان بر دوش
زخم و خون بر اندام
می رِسد تا که از این آب روان
پر کند مشک تهی
ببرد جرعه ی آبی برساند به حرم
تا علی اصغرِ بی شیرِ رباب
نفسش تازه شود
و بخوابد آرام
تویی که شهره شهری به عشق ورزیدن
تویی که منتخب هستی به نیزه سر دیدن
بگو برای من از خاطرات خود بانو
کنار مقتل عشق و گلو و بوسیدن
امشب سری به گوشه ی ویرانه می زنی؟
گاهی دراین سکوت اسیرانه می زنی؟
ای روشنای دیده ی دلهای تیره بخت
امشب سری به خانه ی پروانه می زنی؟
یک لحظه تاغریب دلم حس می کند تو را
دستی دراین غروب غریبانه می زنی ؟